معنی فارسی badinaged

B1

شوخی کردن یا گفتگوهای غیررسمی و دوستانه، به ویژه در مورد موضوعات بی‌اهمیت.

The act of engaging in playful teasing or light-hearted conversation.

example
معنی(example):

کودکان در طول سفر طولانی ماشین با هم شوخی کردند.

مثال:

The children badinaged during the long car ride.

معنی(example):

آنها اغلب در مدرسه با هم شوخی می‌کردند.

مثال:

They often badinaged with each other at school.

معنی فارسی کلمه badinaged

: معنی badinaged به فارسی

شوخی کردن یا گفتگوهای غیررسمی و دوستانه، به ویژه در مورد موضوعات بی‌اهمیت.