معنی فارسی bailliage

B2

باالیج، تقسیمات اداری محلی که تحت نظارت باالی قرار دارد.

An administrative division or district under the authority of a bailli.

example
معنی(example):

باالیج منطقه‌ای اداری مهم بود.

مثال:

The bailliage was an important administrative region.

معنی(example):

در فرانسه، سیستم باالیج برای مدیریت حکمرانی محلی استفاده می‌شد.

مثال:

In France, the bailliage system was used to manage local governance.

معنی فارسی کلمه bailliage

: معنی bailliage به فارسی

باالیج، تقسیمات اداری محلی که تحت نظارت باالی قرار دارد.