معنی فارسی balkanised
B2به معنای تقسیم یک ناحیه یا گروه به بخشهای کوچکتر که همواره با یکدیگر در تضاد هستند.
Divided into smaller, often hostile, units or factions.
- verb
verb
معنی(verb):
To break up into small, mutually hostile units, especially on a political basis.
example
معنی(example):
کشور بعد از جنگ به بخشهای کوچکتری تقسیم شد که منجر به تنش شد.
مثال:
The country was balkanised after the war, leading to conflict.
معنی(example):
سرزمینهای تقسیمشده در زمینه اقتصادی به همکاری دشوار بودند.
مثال:
The balkanised territories struggled to cooperate economically.
معنی فارسی کلمه balkanised
:
به معنای تقسیم یک ناحیه یا گروه به بخشهای کوچکتر که همواره با یکدیگر در تضاد هستند.