معنی فارسی balkanising
B1عمل تقسیم یک ناحیه یا گروه به بخشهای کوچکتر و معمولاً متضاد.
The act of dividing a region or group into smaller, often hostile units.
- verb
verb
معنی(verb):
To break up into small, mutually hostile units, especially on a political basis.
example
معنی(example):
فرایند تقسیم به بخشهای کوچکتر میتواند به بیثباتی در منطقه منجر شود.
مثال:
The process of balkanising may lead to instability in the region.
معنی(example):
تقسیم به بخشهای کوچکتر میتواند به طور قابل توجهی بر روابط بینالمللی تأثیر بگذارد.
مثال:
Balkanising can affect international relations significantly.
معنی فارسی کلمه balkanising
:
عمل تقسیم یک ناحیه یا گروه به بخشهای کوچکتر و معمولاً متضاد.