معنی فارسی balladising
B1فعل حال استمراری بالادایی؛ به معنای در حال تبدیل کردن داستان یا تجربه به بالاد.
The present continuous form of balladise; meaning in the process of turning a story or experience into a ballad.
- VERB
example
معنی(example):
او شبهایش را به بالاد درآوردن ماجراجوییهایش سپری کرد.
مثال:
She spent her evenings balladising her adventures.
معنی(example):
او از بالاد درآوردن افسانههای زادگاهش لذت میبرد.
مثال:
He enjoyed balladising the legends from his hometown.
معنی فارسی کلمه balladising
:
فعل حال استمراری بالادایی؛ به معنای در حال تبدیل کردن داستان یا تجربه به بالاد.