معنی فارسی ballan

B1

به‌معنای فردی که رهبری یا هماهنگی در یک گروه را بر عهده دارد.

Referring to a person who takes leadership or coordination role within a group.

example
معنی(example):

او به عنوان بالان گروه شناخته می‌شد.

مثال:

He was known as the ballan of the group.

معنی(example):

بالان مسئولیت سازماندهی رویداد را بر عهده داشت.

مثال:

The ballan took charge of organizing the event.

معنی فارسی کلمه ballan

: معنی ballan به فارسی

به‌معنای فردی که رهبری یا هماهنگی در یک گروه را بر عهده دارد.