معنی فارسی ballsy
B2 /ˈbɔlzi/به معنای جرات و جسارت داشتن، به ویژه در مواجهه با خطر یا موقعیتهای چالشبرانگیز.
Having a lot of courage or daring; being bold in a situation that typically requires bravado.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Tough and courageous; having balls.
example
معنی(example):
این یک حرکت جسورانه بود که شغل خود را بدون پیدا کردن شغل جدید ترک کند.
مثال:
It was a ballsy move to quit his job without another lined up.
معنی(example):
او تصمیمی جسورانه گرفت تا در برابر بیعدالتی صحبت کند.
مثال:
She made a ballsy decision to speak out against the injustice.
معنی فارسی کلمه ballsy
:
به معنای جرات و جسارت داشتن، به ویژه در مواجهه با خطر یا موقعیتهای چالشبرانگیز.