معنی فارسی ballup

B1

به هم جمع کردن و مچاله کردن چیزی، معمولاً به صورت گرد و فشرده.

To crush or gather something into a ball shape

example
معنی(example):

بازیکن مجبور بود کاغذ را مچاله کند و آن را دور بیندازد.

مثال:

The player had to ball up the paper and throw it away.

معنی(example):

او تصمیم گرفت لباس‌های قدیمی را مچاله کند و برای اهداء ببرد.

مثال:

He decided to ball up the old clothes for donation.

معنی فارسی کلمه ballup

: معنی ballup به فارسی

به هم جمع کردن و مچاله کردن چیزی، معمولاً به صورت گرد و فشرده.