معنی فارسی bang one's head against a brick wall
C1تلاش برای انجام یا تغییر چیزی که ممکن نیست و منجر به ناامیدی میشود.
To make efforts that have no effect or result, leading to frustration.
- IDIOM
example
معنی(example):
سعی در تغییر نظر او مانند ضربه زدن به دیوار آجری بود.
مثال:
Trying to change his mind was like banging my head against a brick wall.
معنی(example):
او احساس میکرد که در تلاش برای توضیح، به دیوار آجری ضربه میزند.
مثال:
She felt like she was banging her head against a brick wall trying to explain.
معنی فارسی کلمه bang one's head against a brick wall
:تلاش برای انجام یا تغییر چیزی که ممکن نیست و منجر به ناامیدی میشود.