معنی فارسی bare-legged

B1

هنگام عدم پوشیدن شلوک، به‌ویژه در شرایط آب و هوایی گرم.

Wearing no trousers or leg coverings.

example
معنی(example):

او یک لباس تابستانی پوشید و بدون شلوک به پیک نیک رفت.

مثال:

She wore a sundress and went bare-legged to the picnic.

معنی(example):

رفتن بدون شلوک در هوای گرم محبوب است.

مثال:

Going bare-legged is popular in hot weather.

معنی فارسی کلمه bare-legged

: معنی bare-legged به فارسی

هنگام عدم پوشیدن شلوک، به‌ویژه در شرایط آب و هوایی گرم.