معنی فارسی bared
B1عریان کرد؛ این واژه به عمل نمایش یا افشای چیزی بهطور واضح اشاره دارد.
Past tense of bare; to have previously revealed or shown something.
- verb
verb
معنی(verb):
To uncover; to reveal.
مثال:
She bared her teeth at him.
example
معنی(example):
او بازوهایش را عریان کرد تا خالکوبیها را نشان دهد.
مثال:
He bared his arms to show the tattoos.
معنی(example):
پس از سالها، او حقیقت گذشتهاش را عریان کرد.
مثال:
She bared the truth about her past after many years.
معنی فارسی کلمه bared
:
عریان کرد؛ این واژه به عمل نمایش یا افشای چیزی بهطور واضح اشاره دارد.