معنی فارسی barefisted

B2

بدون استفاده از وسایل حایل، معمولاً در مبارزات.

Fighting or engaging in a physical conflict without gloves.

example
معنی(example):

او بدون دستکش مبارزه کرد تا قدرتش را ثابت کند.

مثال:

He fought barefisted to prove his strength.

معنی(example):

در یک مسابقه بدون دستکش، مجاز به استفاده از دستکش نیستید.

مثال:

In a barefisted competition, there are no gloves allowed.

معنی فارسی کلمه barefisted

: معنی barefisted به فارسی

بدون استفاده از وسایل حایل، معمولاً در مبارزات.