معنی فارسی barelegged

B1

به معنای عدم پوشش پاها، معمولاً به هنگام گرم بودن هوا یا برای راحتی بیان می‌شود.

Not wearing anything on the legs; typically implying comfort in warm conditions.

adjective
معنی(adjective):

Having uncovered legs.

adverb
معنی(adverb):

With uncovered legs.

example
معنی(example):

او بدون پوشش پاها بر روی ساحل راه رفت تا احساس شن را بکند.

مثال:

She walked barelegged on the beach to feel the sand.

معنی(example):

در هوای گرم، ترجیح می‌دهم بدون پوشش پاها به بیرون بروم.

مثال:

In hot weather, I prefer to go out barelegged.

معنی فارسی کلمه barelegged

: معنی barelegged به فارسی

به معنای عدم پوشش پاها، معمولاً به هنگام گرم بودن هوا یا برای راحتی بیان می‌شود.