معنی فارسی barnacled
B1بارنکل شده، به حالتی اطلاق میشود که یک جسم با صدفهای دریایی چسبیده پوشیده شده باشد.
Having barnacles attached; usually referring to items submerged in water, like ships.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
کشتی با صدفهای چسبیده به آن، قدیمی و فرسوده به نظر میرسید.
مثال:
The barnacled ship looked old and worn.
معنی(example):
سطوح با صدفهای چسبیده زمانی که مرطوب هستند ممکن است لیز باشند.
مثال:
Barnacled surfaces can be slippery when wet.
معنی فارسی کلمه barnacled
:
بارنکل شده، به حالتی اطلاق میشود که یک جسم با صدفهای دریایی چسبیده پوشیده شده باشد.