معنی فارسی barny
B1رابطهای با فضایی غیررسمی و دوستانه دارد، به ویژه در محیطهای روستایی.
Relates to a casual and friendly atmosphere, especially in rural settings.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او خندهای بارنی داد که در میدان طنینانداز شد.
مثال:
He gave a barny laugh that echoed in the field.
معنی(example):
سبک بارنی آهنگ باعث شد همه احساس راحتی کنند.
مثال:
The barny style of the song made everyone feel relaxed.
معنی فارسی کلمه barny
:
رابطهای با فضایی غیررسمی و دوستانه دارد، به ویژه در محیطهای روستایی.