معنی فارسی barrelwise
B1به روشی که مشابه شکل یک بشکه، با تفکر در مورد جنبههای متفاوت یک موضوع.
In a manner similar to that of a barrel, considering different aspects of a subject.
- OTHER
example
معنی(example):
او به مسئله به صورت بشکهای نزدیک شد و به هر جنبه آن جداگانه فکر کرد.
مثال:
He approached the problem barrelwise, thinking of each aspect separately.
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند پروژه را به صورت بشکهای پیش ببرند و بر روی هر بخش به طور جداگانه تمرکز کنند.
مثال:
They decided to tackle the project barrelwise, focusing on one section at a time.
معنی فارسی کلمه barrelwise
:
به روشی که مشابه شکل یک بشکه، با تفکر در مورد جنبههای متفاوت یک موضوع.