معنی فارسی barrowful
B1مقدار چیزی که در یک بارو یا گاری جا میگیرد.
The amount that a wheelbarrow can hold.
- NOUN
example
معنی(example):
او بارو را با خاک برای باغ پر کرد.
مثال:
He filled the barrowful with soil for the garden.
معنی(example):
یک باروپر از آجر به محل ساخت و ساز تحویل داده شد.
مثال:
A barrowful of bricks was delivered to the construction site.
معنی فارسی کلمه barrowful
:
مقدار چیزی که در یک بارو یا گاری جا میگیرد.