معنی فارسی basepoint

B1

نقطه اصلی یا مبنا از یک بحث یا موضوع که سایر استدلال‌ها یا حقایق بر اساس آن ساخته می‌شوند.

The main reference point or starting point used in an argument or discussion.

example
معنی(example):

نقطه پایه استدلال به وضوح تعریف شده بود.

مثال:

The basepoint of the argument was clearly defined.

معنی(example):

ما باید نقطه پایه را قبل از شروع پروژه پیدا کنیم.

مثال:

We need to find the basepoint before starting the project.

معنی فارسی کلمه basepoint

: معنی basepoint به فارسی

نقطه اصلی یا مبنا از یک بحث یا موضوع که سایر استدلال‌ها یا حقایق بر اساس آن ساخته می‌شوند.