معنی فارسی bash into

B1

به سختی به چیزی برخورد کردن.

To collide with something forcefully.

example
معنی(example):

ماشین به دیوار برخورد کرد.

مثال:

The car bashed into the wall.

معنی(example):

او به طور تصادفی به دوستش در حین دویدن برخورد کرد.

مثال:

She accidentally bashed into her friend while running.

معنی فارسی کلمه bash into

: معنی bash into به فارسی

به سختی به چیزی برخورد کردن.