معنی فارسی bashaw
B2عنوان معاصر برای یک مقام حکومتی یا نظامی که در برخی از کشورها مورد استفاده قرار میگیرد.
A title for a provincial governor or military commander in certain countries.
- NOUN
example
معنی(example):
باشا با دست آهنین به استان حکمرانی میکرد.
مثال:
The bashaw ruled the province with an iron fist.
معنی(example):
در تاریخ، یک باشا قدرت قابل توجهی داشت.
مثال:
In history, a bashaw held significant power.
معنی فارسی کلمه bashaw
:
عنوان معاصر برای یک مقام حکومتی یا نظامی که در برخی از کشورها مورد استفاده قرار میگیرد.