معنی فارسی basiating
B1باسیاسیون، عمل پایهگذاری یا تشکیل یک ایده.
The act of establishing or founding an idea.
- VERB
example
معنی(example):
او در حال پایهگذاری یک نظریه جدید در زیستشناسی است.
مثال:
She is basiating a new theory in biology.
معنی(example):
پایهگذاری مفاهیم میتواند به پیشرفتهای قابل توجهی منجر شود.
مثال:
Basiating concepts can lead to significant advancements.
معنی فارسی کلمه basiating
:
باسیاسیون، عمل پایهگذاری یا تشکیل یک ایده.