معنی فارسی basifixed
B1باسفیفیکس، وصفی که به چیزهایی اشاره دارد که به طور محکم و ثابت در یک مکان قرار دارند.
Describing something that is firmly fixed in place.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
گیاه باسیفیکس ریشههایی دارد که به طور محکم در خاک قرار گرفتهاند.
مثال:
The basifixed plant has roots that are anchored firmly in the soil.
معنی(example):
طراحی ساختار باسیفیکس ثبات را تضمین میکند.
مثال:
The design of the basifixed structure ensures stability.
معنی فارسی کلمه basifixed
:
باسفیفیکس، وصفی که به چیزهایی اشاره دارد که به طور محکم و ثابت در یک مکان قرار دارند.