معنی فارسی bassetted
B1عملی برای ایجاد وضوح یا سازماندهی بهتر اطلاعات.
To organize or clarify in a structured manner.
- VERB
example
معنی(example):
سند برای وضوح بیشتر باسکت شد.
مثال:
The document was bassetted for clarity.
معنی(example):
او یادداشتهایش را برای سازماندهی بهتر باسکت کرد.
مثال:
She bassetted her notes for better organization.
معنی فارسی کلمه bassetted
:
عملی برای ایجاد وضوح یا سازماندهی بهتر اطلاعات.