معنی فارسی bd'ing
B1نمادی از نوعی فعالیت یا مشغولیتی که در حال حاضر در حال انجام است.
A form indicating current engagement in activities or tasks.
- VERB
example
معنی(example):
او دیروز بسیار مشغول bd'ing بود.
مثال:
She was very busy bd'ing yesterday.
معنی(example):
او دوست دارد در زمان آزاد خود bd'ing کند.
مثال:
He likes to bd'ing when he has free time.
معنی فارسی کلمه bd'ing
:نمادی از نوعی فعالیت یا مشغولیتی که در حال حاضر در حال انجام است.