معنی فارسی be asking for trouble
B2خود را در شرایط خطرناک قرار دادن، عمداً وارد مشکلات شدن.
To do something that is likely to lead to trouble or problems.
- IDIOM
example
معنی(example):
اگر به این سرعت رانندگی کنی، داری به دردسر دعوت میکنی.
مثال:
If you keep driving that fast, you're asking for trouble.
معنی(example):
حذف کلاس فقط دعوت به دردسر است.
مثال:
Skipping class is just asking for trouble.
معنی فارسی کلمه be asking for trouble
:
خود را در شرایط خطرناک قرار دادن، عمداً وارد مشکلات شدن.