معنی فارسی bear witness to
B2شاهد چیزی بودن، گواهی دادن به واقعیتی یا وضعیتی.
To confirm or attest to something by personal observation.
- VERB
example
معنی(example):
بسیاری از مردم شاهد زیبایی غروب آفتاب هستند.
مثال:
Many people bear witness to the beauty of the sunset.
معنی(example):
او میتواند به صداقت او شهادت دهد.
مثال:
She can bear witness to his honesty.
معنی فارسی کلمه bear witness to
:
شاهد چیزی بودن، گواهی دادن به واقعیتی یا وضعیتی.