معنی فارسی be gone on
B2الفت و علاقهمندی به چیزی یا کسی، به ویژه در مورد عشق یا شور.
To be very fond of or in love with someone or something.
- IDIOM
example
معنی(example):
او به سفر کردن و کشف مکانهای جدید علاقمند است.
مثال:
She is gone on traveling and exploring new places.
معنی(example):
او به بسکتبال علاقمند است؛ هر روز بازی میکند.
مثال:
He is gone on basketball; he plays every day.
معنی فارسی کلمه be gone on
:
الفت و علاقهمندی به چیزی یا کسی، به ویژه در مورد عشق یا شور.