معنی فارسی beg one's bread

C1

اشاره به گدایی و درخواست کمک مالی برای تأمین نیازهای اولیه.

To depend on others for one's basic needs, often implying a sense of helplessness.

example
معنی(example):

در زمان‌های سخت، او مجبور بود برای نانش گدایی کند.

مثال:

During hard times, he had to beg his bread.

معنی(example):

او از اینکه از دوستانش نان بخواهد، احساس شرم می‌کرد.

مثال:

She felt ashamed to beg her bread from friends.

معنی فارسی کلمه beg one's bread

:

اشاره به گدایی و درخواست کمک مالی برای تأمین نیازهای اولیه.