معنی فارسی be made up
B2عبارت به معنای خیالپردازی یا آشتی کردن با کسی است.
To be invented or to resolve differences with someone.
- VERB
example
معنی(example):
داستانی که او گفت کاملاً ساختگی بود.
مثال:
The story he told was made up entirely.
معنی(example):
نگران نباش، بعد از مشاجرهمان آشتی کردیم.
مثال:
Don't worry, we made up after our argument.
معنی فارسی کلمه be made up
:
عبارت به معنای خیالپردازی یا آشتی کردن با کسی است.