معنی فارسی be on the piss
B2به معنای صرف زمان زیادی را به نوشیدن الکل اختصاص دادن.
To be drinking alcohol, often in a social setting.
- IDIOM
example
معنی(example):
آنها دیشب تا دیروقت مشغول نوشیدن بودند.
مثال:
They were on the piss last night until late.
معنی(example):
او در تعطیلات عاشق خوشگذرانی و نوشیدن است.
مثال:
He loves to be on the piss during the holidays.
معنی فارسی کلمه be on the piss
:
به معنای صرف زمان زیادی را به نوشیدن الکل اختصاص دادن.