معنی فارسی be on the rag
B1عبارتی غیررسمی که به دوره قاعدگی زنان اشاره دارد.
An informal expression referring to a woman's menstrual period.
- IDIOM
example
معنی(example):
او به خاطر اینکه قاعده بود، عصبانی بود.
مثال:
She was irritable because she was on the rag.
معنی(example):
او میدانست که او قاعده است و سعی کرد بیش از حد خوب باشد.
مثال:
He knew she was on the rag and tried to be extra nice.
معنی فارسی کلمه be on the rag
:
عبارتی غیررسمی که به دوره قاعدگی زنان اشاره دارد.