معنی فارسی be on to something

B2

به یک ایده یا کشف جدید و مهم پی بردن.

To have realized something significant or to be close to a breakthrough.

example
معنی(example):

من فکر می‌کنم با این پروژه به چیزی بزرگ رسیده‌ام.

مثال:

I think I'm on to something big with this project.

معنی(example):

دانشمند احساس می‌کند که در تحقیقاتش به چیزی مهم رسیده است.

مثال:

The scientist feels he is on to something important in his research.

معنی فارسی کلمه be on to something

: معنی be on to something به فارسی

به یک ایده یا کشف جدید و مهم پی بردن.