معنی فارسی be out on one's ear

B2

از سر کار یا یک موقعیت اجتماعی اخراج شدن یا طرد شدن.

To be dismissed or thrown out of a situation, often suddenly and with a sense of disgrace.

example
معنی(example):

پس از دعوا، او خود را از آنجا بیرون انداخته شده یافت.

مثال:

After the argument, he found himself out on his ear.

معنی(example):

او اخراج شد و به سرعت از آنجا بیرون رفت.

مثال:

She got fired and was out on her ear in no time.

معنی فارسی کلمه be out on one's ear

:

از سر کار یا یک موقعیت اجتماعی اخراج شدن یا طرد شدن.