معنی فارسی be part and parcel of
B1قسمتی جداییناپذیر از یک کار یا مسئولیت.
An essential or integral part of something.
- IDIOM
example
معنی(example):
جزء تیم بودن بخشی از شغل من است.
مثال:
Being part of the team is part and parcel of my job.
معنی(example):
ساعتهای طولانی کار کردن بخشی از مدیریت است.
مثال:
Working late is part and parcel of being a manager.
معنی فارسی کلمه be part and parcel of
:
قسمتی جداییناپذیر از یک کار یا مسئولیت.