معنی فارسی beachboy
B1پسر ساحل به شخصی اطلاق میشود که در سواحل کار میکند یا به آنجا میرود.
A term used for a young man who works or spends time at the beach, often involved in activities related to beach life.
- NOUN
example
معنی(example):
پسر ساحل نوشیدنیهایی به کسانی که در آفتاب دراز کشیده بودند، سرو کرد.
مثال:
The beachboy served drinks to sunbathers.
معنی(example):
او آرزو داشت که در کالیفرنیا یک پسر ساحل شود.
مثال:
He dreamed of becoming a beachboy in California.
معنی فارسی کلمه beachboy
:
پسر ساحل به شخصی اطلاق میشود که در سواحل کار میکند یا به آنجا میرود.