معنی فارسی beaconed

B1

بیانگر یا نشانه‌ای که توجه را جلب کرده و افراد را به سمت خود جلب می‌کند.

To signal or direct someone towards a specific location or action.

example
معنی(example):

فانوس دریایی کشتی‌ها را به سمت ایمنی نشانه‌گذاری کرد.

مثال:

The lighthouse beaconed ships to safety.

معنی(example):

او به دوستش علامت داد که دنبالش بیاید.

مثال:

She beaconed her friend to follow her.

معنی فارسی کلمه beaconed

: معنی beaconed به فارسی

بیانگر یا نشانه‌ای که توجه را جلب کرده و افراد را به سمت خود جلب می‌کند.