معنی فارسی beaconless
B1بخشی که هیچ نشانهای برای هدایت یا راهنمایی ندارد.
Without a beacon or signal for guidance.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این منطقه در شب بدون نشانه بود و ناوبری را دشوار میکرد.
مثال:
The area was beaconless at night, making navigation difficult.
معنی(example):
آنها خود را در قسمتی بدون نشانه در اقیانوس یافتند.
مثال:
They found themselves in a beaconless part of the ocean.
معنی فارسی کلمه beaconless
:
بخشی که هیچ نشانهای برای هدایت یا راهنمایی ندارد.