معنی فارسی beaconwise
B1در مورد یا مرتبط با نشانه یا سیگنال.
In terms of or relating to beacons or signaling.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
آنها رویداد را به صورت نشانهگذاری برنامهریزی کردند تا همه بدانند کجا بروند.
مثال:
They planned the event beaconwise, ensuring everyone knew where to go.
معنی(example):
این منطقه به صورت نشانهگذاری برای جشنواره سازماندهی شده بود.
مثال:
The area was organized beaconwise for the festival.
معنی فارسی کلمه beaconwise
:
در مورد یا مرتبط با نشانه یا سیگنال.