معنی فارسی bear in on

B2

نزدیک شدن به چیزی یا کسی با یک هدف مشخص، غالباً به صورت تهدیدآمیز.

To move closer to someone or something, often with the intent to confront or engage.

example
معنی(example):

طوفان با شدت زیادی به سواحل نزدیک شد.

مثال:

The storm bore in on the coast with great intensity.

معنی(example):

بازرسان در طول مصاحبه بر روی مظنون فشار آوردند.

مثال:

The investigators bore in on the suspect during the interview.

معنی فارسی کلمه bear in on

: معنی bear in on به فارسی

نزدیک شدن به چیزی یا کسی با یک هدف مشخص، غالباً به صورت تهدیدآمیز.