معنی فارسی bearably
B1به صورت قابل تحمل، به گونهای که قابل تحمل و قبول باشد.
In a manner that can be endured or tolerated.
- ADVERB
example
معنی(example):
گرما در آن روز به طور قابل تحملی ملایم بود.
مثال:
The heat was bearably mild that day.
معنی(example):
او در محیط پر سر و صدا به طور قابل تحملی کار کرد.
مثال:
She managed to work bearably in the noisy environment.
معنی فارسی کلمه bearably
:
به صورت قابل تحمل، به گونهای که قابل تحمل و قبول باشد.