معنی فارسی becalmment

B1

حالت آرامش آرامش بخش یا سکوت است.

The process of calming or quieting.

example
معنی(example):

آرامش دریا به ما اجازه داد به آرامی پارو بزنیم.

مثال:

The becalmment of the sea allowed us to sail smoothly.

معنی(example):

آرامش او به تیم کمک کرد تا تمرکز کنند.

مثال:

Her becalmment helped the team to focus.

معنی فارسی کلمه becalmment

: معنی becalmment به فارسی

حالت آرامش آرامش بخش یا سکوت است.