معنی فارسی beclogging
B1عملی که در آن یک سیستم یا مسیر به تدریج مسدود میشود.
The action of becoming blocked or obstructed.
- VERB
example
معنی(example):
باران با برگها ناودانها را مسدود میکند.
مثال:
The rain is beclogging the gutters with leaves.
معنی(example):
او نگران مسدود شدن فیلتر در دستگاه است.
مثال:
He is concerned about the beclogging of the filter in the machine.
معنی فارسی کلمه beclogging
:
عملی که در آن یک سیستم یا مسیر به تدریج مسدود میشود.