معنی فارسی beclowned

B1

احساس کردن به تمسخر رفتن، به شکل غیرمستقیم نشان دادن افکار یا رفتار احمقانه.

To feel foolish or silly, often as a result of an embarrassing situation.

example
معنی(example):

پس از رقص احمقانه‌اش، او کاملاً احساس به تمسخر درآمدن کرد.

مثال:

After his silly dance, he felt completely beclowned.

معنی(example):

دانش‌آموزان به معلم خود خندیدند، کسی که بعد از شوخی احساس کرد که به تمسخر درآمده است.

مثال:

The students laughed at their teacher, who felt beclowned after the prank.

معنی فارسی کلمه beclowned

: معنی beclowned به فارسی

احساس کردن به تمسخر رفتن، به شکل غیرمستقیم نشان دادن افکار یا رفتار احمقانه.