معنی فارسی becowarding

B1

عمل بزدل شدن، به معنای فرار از مواجهه با ترس‌ها و چالش‌ها.

The act of behaving in a cowardly manner.

example
معنی(example):

او با اجتناب از مکالمات دشوار بزدل شده بود.

مثال:

He was becowarding by avoiding difficult conversations.

معنی(example):

بزدلی می‌تواند بر عزت نفس فرد تأثیر بگذارد.

مثال:

Becowarding can affect one's self-esteem.

معنی فارسی کلمه becowarding

: معنی becowarding به فارسی

عمل بزدل شدن، به معنای فرار از مواجهه با ترس‌ها و چالش‌ها.