معنی فارسی becursing

B1

فرآیند یا عمل از بین بردن شادی یا خوشبختی توسط نفرین.

The act of cursing or invoking a curse.

example
معنی(example):

او به‌طور مداوم به سرنوشتش نفرین می‌کرد.

مثال:

She was constantly becursing her fate.

معنی(example):

در خشمش، خود را در حال نفرین به همه چیز اطرافش یافت.

مثال:

In his anger, he found himself becursing everything around him.

معنی فارسی کلمه becursing

: معنی becursing به فارسی

فرآیند یا عمل از بین بردن شادی یا خوشبختی توسط نفرین.