معنی فارسی becursed

B1

ناامیدی یا بدبختی که ناشی از نفرین به نظر می‌رسد.

To be afflicted with misfortune or curses.

example
معنی(example):

او پس از ادامه یافتن شانس بدش حس نفرین شدگی می‌کرد.

مثال:

She felt becursed after her bad luck continued.

معنی(example):

او باور داشت که تاریخچه خانواده‌اش آن‌ها را نفرین کرده است.

مثال:

He believed that his family's history had left them becursed.

معنی فارسی کلمه becursed

: معنی becursed به فارسی

ناامیدی یا بدبختی که ناشی از نفرین به نظر می‌رسد.