معنی فارسی becurry
B1به معنای طعمدار کردن غذاها با ادویهجات مخصوص به سبک کاری.
To prepare food with curry spices, typically resulting in a flavorful dish.
- VERB
example
معنی(example):
او عاشق کاری کردن سبزیجات برای شام است.
مثال:
She loves to becurry vegetables for dinner.
معنی(example):
دستور میگوید که مرغ را تا زمانی که نرم شود کاری کنید.
مثال:
The recipe suggests to becurry the chicken until it's tender.
معنی فارسی کلمه becurry
:
به معنای طعمدار کردن غذاها با ادویهجات مخصوص به سبک کاری.