معنی فارسی bedarkened
B1تاریک شده، به معنای حالتی که نوری در محیط وجود ندارد.
Made dark or less illuminated.
- VERB
example
معنی(example):
اتاق با پردههای سنگین تاریک شده بود.
مثال:
The room was bedarkened by the heavy curtains.
معنی(example):
جنگل وقتی خورشید پشت درختان غروب کرد، تاریک شد.
مثال:
The forest was bedarkened when the sun set behind the trees.
معنی فارسی کلمه bedarkened
:
تاریک شده، به معنای حالتی که نوری در محیط وجود ندارد.