معنی فارسی bedazed
B2احساس گیجی و حالت مبهوت به دنبال یک تجربه قوی یا غافلگیرکننده.
In a state of confusion or astonishment; dazed.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
بعد از جشن غافلگیرکننده، او مبهوت و خوشحال به نظر میرسید.
مثال:
After the surprise party, he looked bedazed and happy.
معنی(example):
خبر او را برای یک لحظه مبهوت کرد.
مثال:
The news left her bedazed for a moment.
معنی فارسی کلمه bedazed
:
احساس گیجی و حالت مبهوت به دنبال یک تجربه قوی یا غافلگیرکننده.