معنی فارسی bedazement
B2حالت یا احساس مبهوتی و شگفتی شدید.
A state of astonishment or bewilderment.
- NOUN
example
معنی(example):
مبهوتی در چهرهاش نشاندهندهی شگفتیاش بود.
مثال:
The bedazement on her face showed her surprise.
معنی(example):
او با حیرت به تماشا نشست در حالی که نمایش پیش میرفت.
مثال:
He watched in bedazement as the show unfolded.
معنی فارسی کلمه bedazement
:
حالت یا احساس مبهوتی و شگفتی شدید.